محل برنامه : استان کرمان- شهر رايِن – روستاي ظهرود – آبشار راين
سطح برنامه : سنگين
ارتفاع قله : ۴۵۰۵ متر
تاريخ برگزاري : ۲۱ و ۲۲ و ۲۳ و۲۴ /۱۲ /۱۳۸۷
سرپرست : سعيد صلواتي دزفولي تلفن : ۰۹۱۲۵۸۵۹۴۳۴
وضعيت پناهگاه: پناهگاه سنگي با ۳۰ نفر گنجايش و بخاري و تخت براي ۱۵ نفر- ارتفاع ۳۲۰۰ متر- جاي چادر کنار پناهگاه موجود است
وضعيت آب: پايين تر از پناهگاه آب وجود دارد. ضمناً مسير از بعد آبشار تا نزديکي پناهگاه از دره و کنار آب است
وضعيت آنتن دهي تلفن همراه: به دليل قرار داشتن بخش اعظم مسير در درّه تا نزديکي قله آنتندهي وجود ندارد
پوشش گياهي: کنار پناهگاه درختان زيادي موجود است
مسيرهاي صعود: ۱-روستاي ظهرود ۲- روستاي اّرديکان
تعداد اعضاي شرکت کننده : ۱۱
راهنما : – تلفن : –
جلودار: حسين قاجار
عقبدار : محمد کرمي- رامين آشتياني
عکاس(ها) : حامد رستگار
نويسنده گزارش : سعيد صلواتي
اسامي کامل اعضاي شرکت کننده در برنامه در برگ ضميمه آورده شده است.
وسيله نقليه : قطار (تا يزد ۵۳۰۰ تومان) – اتوبوس (تا کرمان ۵۴۰۰ تومان) – ميني بوس تا پاي صعود (روستاي ظهرود – آبشار راين ۱۳۰۰۰۰ تومان)
راننده : آقاي عسکري تلفن : ۰۹۱۳۲۴۱۹۰۴۳
هزينه وسيله نقليه : ۱۳۰۰۰۰ تومان (ميني بوس)
هزينه برنامه براي هر نفر : ۳۳۰۰۰ تومان (با يارانه ۲۱۰۰۰ تومان)
توضيحات (نحوه دسترسي به منطقه) : کرمان – شهر راين (در جاده بم و در جنوب شهرستان کرمان قرار دارد)- روستاي ظهرود- آبشار زيباي راين
مسئول GPS : رامين آشتياني – سعيد صلواتي تلفن : ۰۹۱۲۷۷۵۶۹۸۳
نام و کد نقشه توپوگرافي : راين – ۷۴۴۹II
کد آرشيوي فايل GPS : GPS_48
کد آرشيوي نقشه توپو گرافي: TM104
توضيحات برنامه :
اسامي شرکت کنندگان:
آقايان: رامين آشتياني( عقبدار، ورودي ۸۳ برق)، حامد رستگار(عکاس و سرپرست کل، ورودي ۸۵ مکانيک)، محمد کرمي (عقبدار، ورودي ۸۳ مکانيک)، حسين قاجار (جلودار و ورودي ۸۳ مکانيک)، امير کاظمي، سعيد صلواتي دزفولي (ورودي ۸۲ مکانيک)، امير حسين عاکفيان (ورودي ۸۷ برق)
خانمها: مرجان و مهسان بختياري نژاد (ورودي ۸۵ مکانيک)، زينب بهرامي، سميرا حشمتزاده
ابتدا قرار بود که اين برنامه در اسفند سال ۱۳۸۵ اجرا شود ولي به دلايلي اين برنامه به قله شاالبرز تغيير نمود. خوشبختانه امسال عليرغم مسير بسيار طولاني توانستيم که اين برنامه را با موفقيت اجرا نماييم.
۳ هفته قبل از اجراي برنامه و پس از جلسه هماهنگي و پيش ثبت نام، با آقاي آشتياني شروع به جستجو براي تهيه بليط کرمان کرديم ولي متأسفانه پيدا نشد؛ امّا از آنجايي که مصمم به اجراي برنامه بوديم، تصميم گرفتيم که با قطار به يزد و سپس با اتوبوس به سمت کرمان برويم. خدا را شکر همه چيز جور شد و شب پنجشنبه با قطار به سمت يزد راه افتاديم(عکس ۱).

به کمک يکي از دوستان يزدي ۸۳ اي (آقاي جواد آقايي) خوشبختانه بليط اتوبوس یزد به کرمان رو هم گرفتيم که همين جا از ايشان تشکر ميکنم. حدود ۵:۳۰ پنجشنبه يزد بوديم. به سمت ترمينال رفتيم که حدود ۵ دقيقه با راهآهن فاصله داشت. پس از خوردن مختصر صبحانه سوار اتوبوس شديم و راه افتاديم. ساعت ۱۲ ظهر کرمان بوديم. با راننده مينيبوس ساعت ۱۱:۳۰ قرار گذاشته بوديم که خوشبختانه وقت شناس بودن و سر وقت آنجا بودن. خيلي خوش برخورد بودن وسريعا به سمت راين به راه افتاديم. بعد از ۶۰ کيلومتر به سه راهي راين رسيديم. از اوحدود ساعت ۱۵ راين بوديم. راين يک ارگ خيلي زيبا داشت که قرار شد اول بازديدي از اونجا داشته باشيم. منظره قله هزار از ارگ خيلي ديدني بود (عکس ۲).

يک قله عظيم (به روايتي اگر از قلههاي منطقه تخت سليمان بگذريم چهارمين قله بلند ايران است) و پس از ديدن قلعه ساعت ۱۵:۳۰ به سمت آبشار راين به راه افتاديم. ساعت ۱۶ به آخرين نقطه ماشين رو رسيديم که پارکينگ آبشار بود و مردم آخر هفتهها به اونجا هجوم ميآوردن. البته روستايي به اسم ظهرود نديديم و فقط يه سري باغات تو مسير بودن (تو پارکينگ هم يک صندوق صدقات قرار داشت مه روش توشته بود روستاي “زارچوييه”). پياده شديم و پس از قرار گذاشتن با راننده به سمت آبشار رفتيم. پس از ۱۰ دقيقه به آبشار ۵۰ متري راين رسيديم.

ناهار و نماز را به پا داشتيم و حدود ۱۷ به سمت پناهگاه حرکت کرديم. پس از بالا رفتن از يک شيب تند به پاکوب رسيديم (ر. ج. نکته ۱). آبشار سنگي عظيم روبروي ما بود و بسيار زيبا. پس از رد شدن از يک قسمت سنگي که تابلويي با مضمون “به طرف زيارتگاه حضرت ابوالفضل (ع)” در اونجا قرار داشت ناگهان به دشت بسيار زيبايي رسيديم. دشت از سه طرف توسط کوههاي سنگي احاطه شده است (عکس ۴).

از کنار مسير آب و به سمت شرق به راه افتاديم. دشت کم کم باريک ميشد و در بينهايت به دره ميل ميکرد (عکس ۵).

بعد از نيم ساعت کنار آب رسيديم و باقي مسير در کنار آب ادامه مييافت. به نظر آب وقتي به دشت ميرسيد از طريق آبراهههاي زير زميني تا آبشار ميرفت و تا آن نقطه اثري از آب در دشت نبود. جهت دره کاملاً برعکس شد و اينبار به سمت غرب ميرفتيم ( با وجود کوههاي سنگي اطراف فقط دره تنها راه ممکن براي رسيدن به پناهگاه بود و مثل هميشه ما بسيار کم قدرتتر از طبيعت و مجبور به اطاعت بوديم). هوا داشت تاريک ميشد و يک سري از بچهها عقب افتاده بودند. چون يک GPS همراهم بود با چند نفر از دوستان با آقاي قاجار سريعتر سمت پناهگاه رفتيم و آقاي آشتياني هم که يک GPS به همراه داشت و عقبدار بود با بچههاي آخر ميآمد. بدون استراحت حدوداً ۱:۳۰ ساعت از آبشار تا پناهگاه طول کشيد. ۱۸:۲۵ پناهگاه بوديم. جالب بود! تا به حال پناهگاه تو دره نديده بودم. تابلوي بزرگ پناهگاه هم يک مقداري اصلاح نکردن الگوي مصرف به نظر ميآمد (عکس ۶).

نکته جالب ديگر وجود کلي درخت در ارتفاع ۳۲۰۰ متري کنار پناهگاه بود. به يمن وجود چوبهاي خشک شده آقاي آشتياني اين قاتل محيط زيست آتش درست کرد و دوستان را دورش جمع کرد (عکس ۷).

بعد از خوردن شام حدود ساعت ۲۲ خوابيديم. صبح جمعه ساعت ۴ بيدار شديم و حدود ۵:۴۵ به راه افتاديم. از پشت پناهگاه و از روي يک يال به سمت غرب حرکت کرديم. بالاي يال رسيديم و استراحت کرديم. سپس باز هم به سمت غرب رفتيم و بعد از تراوس و بالارفتن از روي يک شيب تند برفي ساعت ۸ به يک دشت که روي يال اصلي قله قرار داشت رسيديم (عکسهای ۸ و ۹). امتداد يال شمالي-جنوبي بود. پس از يک استراحت ۱۰ دقيقهاي به سمت قله به راه افتاديم.


دو نفر از بچهها زياد سر حال نبودن و قرار شد که يه مقداري عقبتر بيان و هرجا که احساس کردن نميتونن ادامه بدهند، برگردند سمت پناهگاه. مسير از روي يال سنگي باريکي ادامه يافت و سپس به سنگ عظيم تاج خروس رسيديم. اين سنگ از پناهگاه واقعاً شبيه تاج خروس است. به اشتباه از روي سنگ رفتيم امّا خوشبختانه زود فهميديم و برگشتيم و از سمت غرب سنگ تراورسش کرديم. البته اينجا يه مقدار زياد پايين رفتيم و به قسمت برفي با شيب خيلي تند رسيديم. يکي از دوستانِ جديد سُر خورد امّا خدا رو شکر آسيب جدي نديد (وقتي اين اتفاق پيش اومد يک آن تصميم به بازگشت گرفتم ولي خُب ادامه داديم ضمناً این شیب در عکس ۱۰ نشان داده شده است).

حدود ساعت ۹:۱۵ سنگ تاج خروس رو پشت سرگذاشتيم(عکس ۱۱). استراحت کوتاهي کرديم. از بالا دست واقعاً سنگ خيلي بزرگي به نظر ميرسيد (برای پی بردن به عظمت سنگ به اون نقطه قرمر سمت چپِ سنگ – آقای کرمی- توجه کنید)

بعد از اين قسمت چون برف قسمتهاي زيادي از مسير پاکوب را پوشانده بود ديگه پاکوب معلوم نبود و مسير سنگي ميشد و هر از چندگاهي دست به سنگ ميشديم. شيب دو طرف هم زياد بود.
حدود ۳ ساعت رفتيم تا به قله سنگي هزار رسيديم. اولين تيم حدود ۱۲:۱۵ و باقي تا ۱۲:۲۵ رسيدند (عکس ۱۲). مناظر اطراف واقعاً خيره کننده بودند. کوه جوپار در غرب، و کوير هموار در باقي جهات. روي قلّه يک تابلوي جالب از طرف سازمان جغرافيايي داشت که نوشته بود قلّه هزار کمترين شتاب ثقل در ايران را داراست (چون زمين کاملاً گرد نيست، بيشترين شتاب ثقل در ايران نيز دردشت مغانِ اردبيل گزارش شده است).


پس از نيم ساعت و گرفتن عکس و شکستن گردو روي قلّه به سمت پايين برگشتيم که چند نفر از دوستان کم لطفي کردند و حرفهاي سرپرست رو جدي نگرفتند و عقب افتادند. برگشت حدود ۴:۳۰ ساعت طول کشيد که آقاي کرمي در برگشت براي پيدا کردن راه مناسب زحمت زيادي کشيدند و از ايشان تشکر مينمايم. تا ساعت ۵ همه پناهگاه بوديم و با توجه به تاريک شدن هوا و خسته بودن دوستان عليرغم ميل باطني سرپرست شب رو در پناهگاه گذرانديم. خوي طبيعت ستيز آقاي آشتياني دوباره آتش برافروخت و دوستان کنار آتش مشغول به خوردن شام و ژله شدند. يک گروه ۳ نفريِ کرماني هم نزديک شب به پناهگاه آمدند. صبح شنبه بيدار باش ساعت ۵ بود. پس از صرف صبحانه به سمت پارکينگ راه افتاديم. يکي از بچهها روز قبل موقع برگشت از قله پايش به سنگ خورده بود و مقداري آرامتر ميآمد. حدود ۸ پايين بوديم و چون با ميني بوس ۷:۳۰ قرار داشتيم، خوشبختانه مينيبوس باز هم به موقع آمده بود. تا ۸:۱۵ راه افتاديم. حدود ۹ راين بوديم. به سمت مسجد راين رفتيم و کارهاي آرايشي بهداشتي رو انجام داديم. بعد راه افتاديم سمت کرمان. چون باغ معروف شازده ماهان سر راه بود يه سري به اونجا زديم. واقعاً زيبا يود؛ آب زلال، سروهاي بلند، هواي عالي، معماري چشمنواز و منظره جوپار در پشت بنا، همه در دل کوير (عکس ۱۳).

بعد از بازديد به سمت کرمان رفتيم. خريد کرديم و دوباره با اتوبوس برگشتيم يزد. يزد هم خانم حشمتزاده زحمت کشيدند و از بستگانشون خواستن بيان که ما رو ببرن تا سوغات بخريم. بعد سوار قطار شديم و تو کوپه آنقدر گفتيم و خنديدم که فقط ۳ ساعت خوابيديم. حدود ۶:۵۰ هم با يه تاخير نيم ساعته تهران بوديم.
در آخر از همه دوستان بويژه آقاي رستگار (سرپرست کل) به خاطر کمک مالي و معنويشان و همچنين از آقاي آشتياني تشکر مينمايم.
چند نکته:
- ابتداي پاکوب اصلي از کنار پارکينگ ماشينها و سمت شرق قرار دارد. اين نقطه در GPS گروه ذخيره شده است. اما ما به اشتباه سمت آبشار رفتيم که مجبور شديم با گذر از يک شيب تند در پاکوب قرار بگيريم.
- دوستاني که اين فرمت گزارش رو تهيه کردن بايد دقت نمايند که يک قسمت “وضعيت آب در مسير” و “وضعيت آنتندهي موبايل” به آيتمهاي اوّل اضافه نمايند.
- اکثر تابلوها از همان اوّل پارکينگ روي زمين افتادهاند. پس فکر نکنيد که ميتوان راحت پيداشون کرد!
- وضعيت مسير نيز جالبه. تقريباً نصف مسير از دره است و پناهگاه هم تو دره واقع شده که البته ارتفاع کم آن (حدوداً ۳۱۰۰ متر) ميطلبد که تيم در روز دوم صعود با حوصله باشد.
- به نظر ميآيد که برنامه بايد طي ۳ روز کامل اجرا شود در غير اينصورت روز دوم فشار زيادي براي بازگشت از قله و رسيدن به قطار وارد خواهد شد.
جدول زمانبندي
پنجشنبه
۲۲/۱۲/۱۳۸۷ |
جمعه
۲۳/۱۲/۱۳۸۷ |
شنبه
۲۴/۱۲/۱۳۸۷ |
|||
۵:۴۰ | ورود به يزد | ۴ | بيدارباش | ۴:۳۰ | بيدارباش |
۱۲ | ورود به يزد | ۵:۴۰ | حرکت | ۵:۴۵ | حرکت به سمت آبشار |
۱۴ | ورود به راين | ۷ | استراحت | ۸ | رسيدن به آبشار و مينيبوس |
۱۵:۱۵ | حرکت از ارگ راين به سمت آبشار | ۷:۱۰ | حرکت | ۸:۱۵ | حرکت به سمت کرممان |
۱۵:۴۰ | رسيدن به پاي صعود | ۸:۳۰ | استراحت | ۱۳ | بازديد از باغ شازده، خريد از کرمان، رسيدن به ترمينال کرمان |
۱۵:۵۵ | رسيدن به آبشار و خوردن ناهار | ۸:۴۵ | حرکت | ۱۸ | يزد |
۱۶:۵۰ | حرکت به سمت پناهگاه | ۱۰ | استراحت | ۲۰:۵۰ | حرکت با قطار به سمت تهران |
۱۸:۲۵ | رسيدن به پناهگاه | ۱۰:۱۰ | حرکت | ||
۱۱ | استراحت | ||||
۱۲:۲۰ | قله | ||||
۱۲:۴۵ | حرکت از قله به سمت پناهگاه | ||||
۴:۱۵ | پناهگاه |
توضيحات:
ساعات بر اساس رسيدن اولين نفر به نقطه مورد نظر نوشته شده است.
چهارشنبه ۲۱/۱۲/۱۳۸۷: حرکت از راهآهن به سمت يزد ۲۰:۵۰
يکشنبه ۲۵/۱۲/۱۳۸۷: رسيدن به تهران ۶:۱۵